قند عسل مامان و بابا
برای پسر گلم
درباره وبلاگ


بسم الله خوش اومدید. داستان ما از اونجا شروع شد که در چهارمین سالگرد ازدواجمون ما متوجه شدیم که خدای مهربون یه فرشته گل بهمون هدیه داد. تصمیم گرفتیم اینجا لحظه های بزرگ شدنش رو ثبت کنیم.
نويسندگان
یک شنبه 9 تير 1392برچسب:, :: 8:5 :: نويسنده : زهرا-مصطفی
پسرم سلام یه 9 روزی هست که مهدکودکی هستی پشلم پنج شنبه همای اومد و دیدم نصف شب زنگ زد که ما اومدم بابا جونم گفت فردا بهتون خبر می دیم که من اصلا حوصلشو نداشتم و بهش زنگ نزدم دیدم جمعه زنگید و گفتم پشلم مهد میره و سعی کردم با احترام همه چیزو تموم کنم و عصردیدم هی می زنگه منم جواب ندادم و رفتیم بیرون و اومدیم کلیدشونو بابایی برد داد و اس ام اس داده بود که تو رو ببینه منم جوابشو دادم کلا از ادمایی که اذیتت کنن سریع متنفر میشم . حالا از خوشی های آخر هفتمون برات بگم که پنج شنبه شب با عمو زمان اینا و عمو ایمان اینا رفتیم پدیده شاندیز خیلی خوش گذشت تو هم حسابی همکاری کردی فکر کن تو اون موسیقی زنده و سروصدا خوابیدی و به ما هم خیلی خوش گذشت جمعه هم رفتیم کنار دریا و با عمو ایمان اینا هندونه خوردیم خوب بود همه چیز خیلی خوش گذشت تو هم حسابی شن بازی کردی قربونت برم و کلی کیف کردی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1